شهید

دختری داد میزد ،گریه می کرد ...

میگفت می خواهم صورت برادرم را ببوسم اجازه نمیدن

یکی گفت خواهرشه مگه چه اشکالی داره!

برادرشه بذارید ببوسدش...

گفتند شما اصرار نکنید نمیشود ...

(این شهید سر ندارد)

یابن الزهرا

یابیا یک نگاهی به من کن

یا بیا به دستت مرا در کفن کن

روحانی که در مجلس ختم شهید سخنرانی می کرد می گوید که این بیت شعر همیشه ذکر شهید بوده است

ناگهان بعد از شنیدن این جمله  فریاد یکی از حضار بلند شد  کمی آرام که شد گفت : من غسال هستم وقتی می خواستم شهید را غسل بدهم شخص بزرگواری وارد شد و گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم.

من رفتم در وسط راه گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد با عجله برگشتم دیدم شهید کفن شده و تمام فضای ساختمان غسالخانه معطر شده بود. از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود و آن آقا که بود اما حالا فهمیدم...

شهادت را نه در جنگ در مبارزه می دهند

ما هنوز شهادت بی درد می طلبیم

غافل از آنکه شهادت را جز به اهل درد نمی دهند

دارد زمان آمدنت دیر می شود

دارد جوان سینه زنت پیر می شود

شاید بر اثر گریه های شماست

هر هفته غروب جمعه دلگیر میشود

بچه ها اگر شهر سقوط کرد دوباره آن را پس می گیریم مواظب باشید ایمانتان سقوط نکند.

جبهه یعنی جسم و جان وقف خدا از زن و فرزند و از دنیا جدا

جبهه یعنی عاشقی بهر ولا دست و سر از پیکر و از تن جدا

جبهه یعنی نیایش با وضو بی واسطه با خدا در گفت و گو

جبهه یعنی آنکه عشقبازی کنی بهر مرگت رقص و تنازی کنی

جبهه یعنی یک بسیجی جان بداد پیکری غرق به خون در شط فتاد...

از خوان عطایتان نمک گیر شدیم ...عمری سر سفره شما سیر شدیم

 چه غروبی داره شرهانی ...وقتی بر شهدایش مهمانی

پر از عشقی پر  از  درد جنون ... به یاد لاله های افتاده در خون

شهید مهدی منتظر القائم ... فدایی قدوم مهدی قائم

چه رازیست در این بین خدا داند ... راز عاشق تا ابد سربسته ماند

جنازه پسرشون رو آوردند

چیزی جز دو سه کیلو استخوان نبود...

پدر سرش رو بالا گرفت و گفت : حاج خانم غصه نخوری ها!!!!

دقیقا وزن روزیه که خدا بهمون هدیه داددش...
 

پیامبر اعظم (صلوات الله علیه) می فرماید : شهید هفتاد نفر از بستگان خود را شفاعت می کند.